فضل الله و منطق قرآنی دعوت

پدیدآورسیدعباس صالحی

نشریهفصلنامه پژوهشهای قرآنی

شماره نشریه65_66

تاریخ انتشار1391/04/13

منبع مقاله

share 1928 بازدید
فضل الله و منطق قرآنی دعوت

سیدعباس صالحى

پیام های دینی چگونه باید عرضه شوند؟ این پرسش گرچه از دیرباز مطرح بود، اما در دوره معاصر، اهمیت بیشتری یافت. چه اینکه از یک سو مکاتب و دیدگاه های رقیب، فراوان تر و توانمندتر شده اند و از سوی دیگر، احیای تمدن اسلامی و بازیافت مجد و عزت شکوهمند پیشین، با این پرسش پیوند دارد. ازاین رو، مصلحان و دانشوران مسلمان در جهان اسلام، به این سؤال پرداخته اند و کوشیده اند راهی به پاسخ بیابند.
فضل الله نیز چونان دغدغه ای داشت. از این رو هم در نوشته هایی خاص به آن پرداخت؛ نگاشته هایی چونان «اسلوب الدعوه فی القرآن الکریم»، «الحوار فی القرآن (قواعد، اسالیبه، معطیاته)»، «خطوات علی طریق الاسلام» و ... . و هم در بخشی از نگاشته های عام تر خود به این موضوع توجّه ویژه نشان داد. به ویژه در تفسیر مبسوط خویش «من وحی القرآن» به مناسبت های گوناگون از آن سخن گفت.
در این نوشتار، فرصت نگاشته، اجازه طرح مبسوط دیدگاه های ایشان را نمی دهد. ازاین رو در برخی از محورها، به ارائه نکاتی چند بسنده می شود.

مفهوم شناسی دعوت

در ابلاغ پیام های دینی، از واژه های مختلف و متفاوت می توان استفاده کرد. به نظر می رسد که فضل الله، واژه «دعوت» را بیشتر می پسندد. ازاین رو، در عنوان کتاب خود و نیز در جای جای تفسیر، از این واژه بهره می جوید. واژه ای که بسامد فراوان در قرآن کریم دارد و از جمله، خداوند پیامبرش را با این توصیف، ستود:(یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ ..... وَدَاعِیًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِیرًا)(احزاب/۴۶-۴۵).
شاید کاربرد بیشتر کلمه «دعوت» در نگاشته های فضل الله، برخاسته از آن است که این واژه، از اصرار و اکراه و فشارهای معمولی روانی در تبلیغات متعارف به دور است و تنها یک خوانش است؛ دعوت و فراخوانی که با احترام به فکر و اراده انسان مقابل سازگار است.
فضل الله به تفاوت گذاری میان دو مفهوم «دعوت» و «امر به معروف» می پردازد. به نظر او، دعوت دینی، خواستن از دیگران برای ورود در راه است، اما امر به معروف ناظر به آن است که رهروان طریق را به استقامت در راه دعوت کند و آنان را در کژروی و بیراهه گزینی هشدار دهد. (اسلوب الدعوه، /۱۵-۱۶)
همچنین فضل الله به نکته دقیق توجه می دهد که اسلام، دعوتی را مطرح کرد که براساس آن «دولت» به وجود آید، اما در این میان، «دولت» به طبیعت خود، اقتضائاتی دارد و خصوصیات اصلی «دعوت» نباید مقهور آن بشود. طبیعت «دعوت» اقتضای آن را دارد که منطقه خردورزی توسعه یابد و زمینه های مناسب روحی ـ روانی برای اندیشه، احساس و ایمان پدید آید. چه اینکه دعوتگر می کوشد که به کمک فرد بیاید تا او را با فکر و روانش به ایمان برساند. بنابراین منطق دولت نباید بر منطق دعوت حکومت کند، چه اینکه طبیعی است که منطق دولت، حفظ امنیت و کیان جمعی است و در نتیجه به تحصیل و حفظ قدرت می اندیشد و به طور طبیعی از اسلوب های خاص خود بهره می برد. با این برداشت، فضل الله تأکید می کند که بایستی بین دو اسلوب، تفاوت و مرزگذاری قاطع نهاد (هرچند در منبع و اهداف اشتراک دارند)؛
«و بذلک نتمکّن ان نضع ایدینا علی الخطّ الفاصل بین اسالیب الدوله و بین اسالیب الدعوه و نبتعد عن الالتباس و الخلط بینهما.» (همان، / ۱۸-۱۹)

قرآن و منطق دعوت

قرآن کریم اساسی ترین منبع در دریافت روش ها و ویژگی های دعوت دینی است. چه اینکه این کتاب آسمانی، گزارش رویداد یک دعوت الهی در بیست وسه ساله حیات پیامبر اکرم۶است و از منظر آن، می توان به ده ها مقوله مهم در این موضوع ره یافت؛ شرایط و بسترها، موانع و مقاومت ها، روش ها و ابزارها و ده ها مسئله دیگر. (همان، /۱۷)
در مراجعه به آیات وحی، از دو زاویه می توان به این محور ره یافت:
محور نخست: آیاتی که به روابط انسانی سالم می پردازد. این گونه آیات گرچه مستقیماً با بحث دعوت دینی ارتباطی ندارند، اما از آنجا که دعوت دینی در زیرمجموعه ارتباطات انسانی قرار دارد، طبعاً آن توصیه های عام، برای دعوتگر دینی نیز کاربردی اساسی می یابند.
فضل الله در این محور، به دو عنوان کلّی «عدالت» و «تسامح» اشاره می کند. آیات فراوان در قرآن کریم، اهمیت عدالت را در روابط اجتماعی گوشزد می کند. عدالت ارتباطی بدان معنا که قدرت و ضعف، وابستگی ها و فاصله ها و ... در ارتباطات فرد با دیگران اثر نگذارد و او را از میزان عدالت دور نسازد.
همچنین اصل دیگر در روابط انسان، قانون «تسامح» است. عنوانی که در قرآن با واژه هایی چون عفو، احسان، صفح، پاسخ بدی به نیکی، اعراض از نابخردان و ... مورد توجّه و تأکید قرار گرفته است. فضل الله ده ها آیه ناظر به این عناوین و مشابه آن را ذکر می کند و اظهار می دارد که قاعده دینی تسامح در ارتباطات اجتماعی، ناظر به فواید گوناگون است. در پرتوی آن، ریشه دشمنی های اجتماعی خشکانده می شود و مهر و محبت جایگزین می گردد. همچنین با روحیه تسامح و گذشت است که خطاکاران از اشتباهات خویش بازمی گردند و فرصتی برای رجعت به حقیقت پیدا می کنند. بنابراین رعایت «تسامح اجتماعی» فرصت سازی برای خطاکاران است تا دوباره روح انسانی خویش را بازیابند. (همان، /۳۲-۲۶)
بدین گونه آیات قرآنی با ترسیم ارتباطات مناسب انسانی، راهنمایی های جدّی در اسلوب دعوت دارد؛ اینکه دعوتگر دینی به عنوان انسان مسلمان باید روابط خویش را با دیگران به گونه ای تنظیم کند تا موفقیت بیشتر در روابط و کارکردهای خویش پیدا کند.
محور دوم: آیاتی از قرآن کریم به گونه ای خاص تر منطق دعوت به دین را تبیین می کند. این آیات گاه در ضمن یادکرد دعوت پیامبران الهی و به ویژه دعوت پیامبر اکرم۶، به ارائه مبانی و روش های دعوت می پردازد و گاه به گونه ای خاص تر به ابعاد و جوانب دعوت به دین می پردازد. آیاتی چونان(ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ)(نحل/۱۲۵).
فضل الله در نگاشته های مستقل و نیز تفسیر «من وحی القرآن»، به این گونه آیات توجه ویژه داشته است. شاید بتوان این دیدگاه ها را در طبقه بندی که خواهد آمد، ارائه کرد.

شخصیت شناسی انسانی

دعوت دینی با شاکله وجودی «دعوتگر» پیوند جدّی دارد. نمی توان «دعوت به دین» را چونان تبلیغات اقتصادی، تجاری و ... دید و با معیارهایی مشابه درباره آن داوری کرد، هرچند ممکن است در پاره ای از ویژگی های عام مشابهت هایی داشته باشد.
فضل الله در تفسیر آیات قرآن و نیز نوشته های مستقل و پراکنده، به محورهای متعدد اشاره می کند که شاید از مهم ترین آن، عناوین زیر باشد:
۱. شخصیت فرافردی: شخصیت روانی انسان ها، طیف بندی وسیع و رنگارنگ دارد؛ از درون گراترین انسان تا برون گراترین ایشان. برخی چونان در لاک فردیت غرق اند که از پیله های تودرتوی آن بیرون نمی آیند و برخی گامی پیش می زنند و تعلّقاتی به فرزندان و یا بستگان نزدیک خویش دارند و برخی قدم فراتر می نهند و آشنایانی برمی گزینند و ... .
پیامبران و داعیان دینی در زمره کسانی اند که از هسته فردیت برون آمده اند و تعلّقات ایشان، نه خود یا خانواده و یا قبیله است، بلکه آنان با تاریخ انسانیت پیوند روحی و درونی یافته اند.
فضل الله این معنا را در برداشت ظریفی از آیه شریفه(إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّهً) (نحل/۱۲۰) ارائه می کند. ایشان پس از نقل معانی لغوی ـ تفسیری «امّت»، چنین اظهار می دارد که شاید راز و رمز این تعبیر، آن است که رسالت مداران ـ به ویژه پیامبران ـ شخصیت شان در دایر ه ای بسته قرار ندارد که آنان را از دیگران متمایز کند، بلکه روح رسالت مدارشان چونان است که در مسیر ایفای رسالت، تمامی «امت» را دربر می گیرد.
ایشان با چونان تصویری از روابط دعوتگر با جامعه و انسان، چنین نتیجه گیری می کند:
«فیسقط الحاجز بین روح الفرد و روح الجماعه.»
پس در چونان شخصیت وجودی، مرزهای روحی فرد با روح جامعه فرو می ریزد. (من وحی القرآن، ۱۳/۳۱۹)
۲. رشد شخصیت: دعوتگر دینی بایستی برخوردار از بلوغ و رشد شخصیت باشد. کسانی که در دوره طفولیت یا نوباوگی وجودی قرار دارند و یا از رشد مناسب برخوردار نشده اند، در دعوت به دین، کارآمد و مفید نیستند.
فضل الله ذیل آیه شریفه(وَلَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ)(انبیاء/۵۱) به این نکته اساسی اشاره می کند که حضرت ابراهیم(ع)قبل از دعوتگری، رشد شخصیتی خویش را یافت؛ هم در ابعاد فکری و هم در زوایای روحی. در ارتباطات و تردّدهای اجتماعی، با پرسش هایی که کرد و پاسخ هایی که یافت و با نگاه و تأمّل در احوال جامعه و مردم روزگار خویش، به درجه عالی بلوغ و رشد شخصیت نایل شد؛ شخصیت رشید که می توانست نقاط قوت خویش را بیابد، نقاط ضعف رقیبان را کشف کند، خطا را از صواب تفکیک کند و ... .
فضل الله در پایان این سخن، یادآور می شود که این نکته مخصوص جایگاه پیامبران نیست، بلکه هرکس در موقعیت دعوت قرار گیرد، باید از چونان رشد و بلوغ شخصیت برخوردار باشد؛ چه اینکه در غیر این صورت، نتایج منفی دعوت به دین، گریبانگیر اسلام و مسلمانان خواهد شد. (همان، ۱۵/۲۳۴-۲۳۳)
۳. نگرش درازمدت: بسیاری از انسان ها با عینک نزدیک بین به جهان و انسان می نگرند و تنها حوادث روزمرّه را می بینند. پیامبران و دعوتگران دینی چونان نیستند. آنان در دام لحظه و ساعت و سال قرار ندارند. آنان زمان و انسان را به گونه ای دیگر تفسیر می کنند.
فضل الله مخاطب آیه شریفه(وَلا تَکُنْ کَصَاحِبِ الْحُوتِ)(قلم/۴۸) را تمامی دعوتگران به دین می شناسد. او چنین برداشت می کند که یونس پیامبر(ع) در مسیر دستیابی به اهداف رسالت، عجله و شتاب کرد، در نتیجه، آکنده از غیظ و خشم نسبت به جامعه دعوت شد. خداوند این روحیه را مورد نقد قرار داد. چه اینکه دعوتگران بایستی واقع گرایانه بنگرند و به آینده درازمدت با تمامی تحولات که درخود دارد، توجّه کنند و در شکست ها و ناکامی ها نه ناامید گردند و نه برانگیخته شوند. (همان، ۲۳/۶۰-۵۹)
به نظر می رسد بخش مهمی از تفاوت روش های پیامبران و دعوتگران دینی با دیگر مکاتب و گروه های انسانی، در نوع نگاه به «زمان» است. رهبران بیشتر مکاتب بشری، به موفقیت در زمان کوتاه می اندیشند. ازاین رو، با چونان شاخصه ای از زمان، اگر شاهد پیروزی را در چنگ نیاورند، یا به ناامیدی و یأس فرو می غلتند، و یا با استفاده از روش های غیراخلاقی و غیرانسانی، می کوشند بر ناکامی ها غلبه یابند.
فضل الله برداشت متفاوتی را از آیه ذیل، که سخن شعیب پیامبر است، ارائه می کند:(وَإِنْ کَانَ طَائِفَهٌ مِنْکُمْ آمَنُوا بِالَّذِی أُرْسِلْتُ بِهِ وَطَائِفَهٌ لَمْ یُؤْمِنُوا فَاصْبِرُوا...) (اعراف/۸۷).
حضرت شعیب می گوید که من دعوت خویش را عرضه کرده ام و اکنون عده ای به آن ایمان آورده اند و گروهی آن را هنوز پذیرا نشده اند. و شما قوم ایمان آورندگان، صبر پیشه کنید.
فضل الله سخن شعیب را این گونه تفسیر می کند که شعیب چونان اختلافی را نتیجه طبیعی حیات انسان می داند، اینکه در برابر افکار و باورهای جدید، برخی مؤید می شوند و عده ای مخالف و معارض. حال در برابر این چنددستگی، نباید به راه های سلبی رو آورد و با خصومت و با جنگ و درگیری، به دنبال پیروزی فکر جدید گشت. چه اینکه این گونه راه های سخت و خشن نه تنها راه حل نیست، بلکه گره بر گره ها می زند و حرکت فکر تازه را کند، بلکه با تعطیلی مواجه می سازد. پس چه باید کرد؟ شعیب(ع) به جای راه های سلبی و خشن، به «صبر» دعوت می کند. اینکه با پایداری و انتظار، این مسیر را باید پیمود تا به مرور زمان، زمینه های سلبی باور به فکر جدید، کم رنگ شود و انسان های غیرمؤمن بتوانند نگاه شفاف تر و واقع بینانه تر پیدا کنند. (همان، ۱۰/۱۸۵-۱۸۴)
۴. زیست خدایی: دعوتگر دین خود را در سپهری می یابد که خداوند، فرمانروای مطلق آن است. از آن رو پشتوانه خویش را او می داند، به او اتکا می کند و او را امدادرسان خویش می داند.
خداوند در سوره ابراهیم پس از یادکرد دعوت پیامبران و مخالفت های مداوم تکذیب گران، این سخن را از پیامبران الهی یاد می آورد:(وَ ما لَنا أَلاَّ نَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى‏ ما آذَیْتُمُونا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُون)(ابراهیم/۱۲).
فضل الله در تفسیر آیه می نویسد که این، شعار پیامبران بود و همین شعار، بایستی شعار تمامی دعوتگران به دین باشد و در تمامی مراحل دعوت و در شرایط سخت و ناگوار، آن را در فرادید خویش داشته باشند. اینکه خداوند فرمانروای هستی است و به تمامی زوایای مجهول و پنهان جهان و همه نقاط خطربرانگیز آن احاطه علمی و توانایی علمی دارد. ایمان ژرف به چونان واقعیتی، درون انسان را سرشار از اطمینان و اقتدار می کند، به گونه ای که زمینه ای برای تردید، نگرانی و در نهایت نابودی وجودی باقی نمی گذارد. (همان، ۱۳/۹۰)

منطق معرفتی

هسته مرکزی دعوت دینی، انتقال و ارائه معرفت و فکر است. چگونه و با چه معیارهایی بایستی اندیشه مقدّس را منتقل کرد؟
معیارهای اصلی تر عبارت اند از:
۱. احاطه علمی به محتوای پیام: دعوتگر دینی در موضوع دعوت، بایستی از خبرویّت و اطّلاعات کافی بهره مند باشد. این اصل، نکته ای ساده ولی بسیار اساسی است.
فضل الله در ذیل آیه شریفه(فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِیمَا لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ)(آل عمران/۶۶) می نویسد که این آیه، منطق گفت وگو را تعریف می کند، چه اینکه ناآگاهی به موضوع گفت و شنود، ره آوردی پاک و مناسب را به بار نمی آورد، بلکه فضای سخن را به سوی اتهام زنی، دشنام گویی و ... می کشاند تا ضعف ها پنهان گردند و شاید سرّ اینکه امام صادق(ع) برخی از اصحاب خود را از گفت وگوی کلامی منع می کردند و عده ای را به آن فرامی خواندند، همین نکته بود که گروهی را ناتوان و جمعی را توانمند علمی می شناختند. (همان، ۶/۸۸)
۲. گفت وگو از نقاط مشترک: دعوتگر دینی سخن خویش را با مخاطب از چه نقطه ای آغاز کند؟ باب گفت وگو را از چه دریچه ای بگشاید و ورود یابد؟
فضل الله منطق معرفتی دعوت را حضور در نقاط مشترک می شناسد. او ذیل آیه (قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَهٍ سَوَاءٍ)(آل عمران/۶۴) اظهار می کند که آیه، صرفاً بیانگر یک واقعه تاریخی نیست، بلکه منهج و رویکرد دعوت و گفت وگوی دینی را تبیین می کند.
برابر این رویکرد، واژگان و افکار و باورهای مشترک، بایستی مبنای دعوت و گفت وگو قرار گیرند. فضل الله چونان روشی را برای دعوتگران دینی توصیه می کند. اینکه در حوزه گفت وگو با ادیان و مذاهب، نباید از مسائل اختلافی آغاز کرد، چه اینکه در این صورت، از همان آغاز این تصویر ساخته و پرداخته می شود که در یک جنگ فکری ـ ایمانی قرار دارد و در نتیجه با تمامی ابزار و وسایل می کوشد که از این نبرد پیروز درآید. اما اگر سخن از نقاط مشترک آغاز شود، چونان مقاومت های روحی پدید نمی آید، بلکه سخن در مسیری روان و آرام پیش خواهد رفت. (همان، ۶/۸۲-۷۷)
۳. پرسش آفرینی: منطق قرآنی در انتقال معرفت، با روش سقراطی قرابت هایی دارد. در این منطق، دعوت شونده احساس ظرف خالی نمی کند، بلکه در برابر دعوتگر، خود را چشمه جوشان می یابد که با پرسش های متوالی داعی، از درون به آب معرفت دست می یابد.
فضل الله در موارد متعدد به این شیوه اشاره می کند. از جمله در ذیل آیه ۱۲ انعام می نویسد که پرسش زایی، روش قرآنی در انگیزش فکر و معرفت است. قرآن به طرح سؤال می پردازد تا انسان از درون، با چالش سؤال مواجه گردد، چه اینکه مشکل بسیاری از مردمان آن است که فکر نمی کنند؛ چون در معرض پرسش قرار نمی گیرند. (من وحی القرآن، ۹/۴۱؛ الحوار فی القرآن، /۱۹۵-۱۹۱)
۴. جایگاه شک و تردید: فضل الله از قانونی در دعوت و گفت وگو یاد می کند با عنوان «قاعده شک؛ دروازه یقین» (قاعده الشکّ فی طریق الیقین). او معتقد است که آیه شریفه (وَإِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ) (سبأ/۲۴) این اسلوب و راهبرد را تعلیم می دهد. اینکه پیامبر۶به رغم آنکه خود را به گونه ای مسلّم و یقینی در هدایت می دید، خود را هدایت یافته و طرف مقابل را گمراه معرّفی نمی کند تا مخاطب در جایگاه مشترک با گوینده قرار گیرد و حداقل آنکه به شک و تردید درآید. به نظر فضل الله، این روش تمایز روشنی با دعوت و گفت وگوهایی دارد که گوینده خود را حقیقت محض معرفی می کند و یا از همان آغاز دارای دیدگاهی برابر حقیقت (هرچند با احتمال و درصدی از خطا) و طرف مقابل را در گمراهی و ضلالت (هرچند با احتمال درصدی از صواب) می داند. اما مبنای قرآنی آن است که در طرح دعوت، این شعار مبنای گفت وگو قرار گیرد که رأی من و دیدگاه مقابل من، در یک سطح از احتمال صواب و خطا قرار دارند. (من وحی القرآن، ۱۹/۴۳-۴۱؛ الحوار فی القرآن، /۸۶-۸۵)
۵. تأکید بر جزئیات در دعوت عام: توده های مردم، منطق معرفتی متفاوت از نخبگان دارند. آنان با امور انتزاعی و به دور از حس و احساس، راحت ارتباط برقرار نمی کنند. ازاین رو، دعوتگر دینی بایستی بکوشد که از دروازه محسوسات، معبری برای ورود به امور فراجزئی بیابد.
فضل الله مکرر از این اصل سخن می گوید. از جمله در ذیل آیات ۷۹-۹۰ مؤمنون به این نکته اشاره می کند که اسلوب قرآنی در ایجاد معرفت و باور در توده های مردم، آن است که از جزئیات سخن می گوید، آن را به تفصیل بازگویی می کند و از طریق بیان و تکرار آن، به مرور زمان فضاهای مه آلود به کنار نهاده می شود و ایشان تصویر شفاف تر از حقیقت را درمی یابند. سرّ مطلب هم آن است که فهم توده ای، از مسیر خطوط کلّی و انتزاعی، رهنمون به معرفت نمی شود، بلکه نیاز به آن دارد که با عبور از جزئیات، به فهم و باور دست یابد. (من وحی القرآن، ۱۶/۱۸۷-۱۸۶)
۶. احتراز از التقاط: داعیان دینی در مخاطره آن قرار دارند که در کمند مکاتب و نظریات رقیب قرار گیرند و پیام دینی را تحریف کرده و دگرگون عرضه دارند.
فضل الله دعوت به استقامت را در آیه شریفه(فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَکَ وَلا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ)(هود/۱۱۲) ناظر به همین نکته مهم می داند که مخاطب این آیه، تمامی کسانی اند که به راه خدا دعوت می کنند. خداوند از ایشان می خواهد که در مسیر دعوت، استقامت ورزند و مواظب خطوط کفر و یا کفرآلود باشند که به خلط و اختلاط مضامین کفرگونه در زرورق دینی گرفتار نشوند. به نظر او، برخی از داعیان دینی به واسطه عوامل و متغیرات فکری، اجتماعی و سیاسی در چونان انحرافی لغزیده اند. خلط اسلام با دموکراسی، اختلاط اسلام، مارکسیسم و اشتراکی گرایی و ... .(همان، ۱۶/۱۴۱-۱۴۰)

راهبردهای عاطفی

دعوتگر دینی تنها با مغزافزار آدمی سروکار ندارد، بلکه با «دل» و «جان» او ارتباط جدی تری می یابد. ازاین رو در منطق دعوت قرآنی، نکات متعددی مطرح شده است که با عواطف پیوند می یابد.
۱. کاربرد موعظه حسنه: در آیه ۱۲۵ نحل می خوانیم:(ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ). برخی از مفسّران سه شیوه دعوت را ناظر به گروه های مختلف اجتماعی دانسته اند که «حکمت» را با خواص و «موعظه» را برای عوام و «جدل» و جدال را با معاندان و لجوجان بایستی داشت. فضل الله به چونان طبقه بندی معتقد نیست و شاهدی از آیه بر آن نمی بیند. او معتقد است که دعوت دینی در همه احوال بایستی از هر سه ویژگی برخوردار باشد: حکیمانه، وعظ آلود و همراه با گفت و شنود احسن (همان، ۱۳/۳۳۲-۳۳۱). اما «موعظه حسنه» چیست؟
فضل الله پس از یادکرد برخی از تعابیر در تفسیر آن، نقدگونه ای ارائه می کند که در این گونه معادل گذار ی ها و تفسیرها، خلط مفهوم و مصداق رخ داده و نمونه ای از کاربردهای موعظه حسنه، معادل معنای آن معرفی شده است. به نظر او، «موعظه حسنه» گونه ای از تبلیغ و دعوت است که جان مخاطب را به سوی آن بکشاند و محبت آن را در دل او بیافریند؛ شیوه ای است که در مخاطب این احساس با تمامی وجود پدید آید که گوینده، رفیق و دوست خیرخواه اوست و در یک کلام، «موعظه حسنه» دعوتی است که از آن «محبت و شیفتگی» بجوشد و فوران کند. (من وحی القرآن، ۱۳/۳۲۷؛ اسلوب الدعوه، /۴۵-۴۴)
۲. رفع موانع عاطفی: بخش مهمی از حقیقت گریزی در موانع عاطفی نهفته است. جوهای سهمگین روانی که چونان حجاب می گسترند که انسان ناخودآگاه به سوی نشنیدن و یا نپذیرفتن رو می آورد. بخش مهمی از اسلوب دعوت قرآنی، توجه به این موانع روحی و عاطفی است.
فضل الله به عنوان نمونه، به مانع عاطفی «نیاکان گرایی» اشاره می کند که در قرآن، مکرراً و در موارد گوناگون از آن یاد شده است؛ مانع اساسی که پیامبران از نوح تا پیامبر خاتم۶با آن مواجه بوده اند. اینکه در برابرِ دعوت حقشان، این پاسخ کلامی یا وجودی را شنیده اند که:(حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا)(مائده/۱۰۴).
قرآن کریم در برابر این مانع عاطفی، دو راهبرد را دنبال می کند. راهبرد نخست، تقویت موضع عقلانی در برابر این حجاب عاطفی است. پرسش هایی که بتواند گره های عاطفی را بگشاید و راه را برای تنفس عقل باز کند. فضل الله در این محور، به آیاتی اشاره می کند که از مخاطبان خود می خواهد که دعوت پیامبر۶را با عقاید نیاکانشان مقایسه کنند، یا اینکه چگونه می توان دربست و بدون استثنا، عقاید نیاکان را حق مطلق انگاشت، آیاتی از قبیل:(قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکُمْ بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آبَاءَکُمْ)(زخرف/۲۴) و(أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلا یَهْتَدُونَ)(بقره/۱۷۰). (من وحی القرآن، ۳/۱۷۵-۱۷۲)
راهبرد دوم در منطق قرآنی، راهبردی عمومی و کلان است که در تمامی موانع عاطفی صادق می نماید. این راهبرد را فضل الله از آیه شریفه(قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا)(سبأ/۴۶) استفاده می کند. او از این آیه، برداشتی بسیار متفاوت ارائه می دهد. به نظر فضل الله، فضای اجتماعات جاهلی بشری، جوهای روحی ـ روانی تولید می کند که مانع پذیرش دعوت حق می شود، جو مسمومی که چونان دود انباشته عقل و درک و زندگی انسان را فرا می گیرد، در چونان شرایطی که نمی توان فراراه را دید و حقیقت را شنید، انسان بایستی از جمع فاصله گیرد و در خلوت با خود یا فردی همچون خود بنشیند و تأمل کند تا با تفکری به دور از انفعال در برابر جو حاکم، به داوری بپردازد و راه را بیابد. (من وحی القرآن، ۱۹/۶۷-۶۴؛ اسلوب الدعوه، /۵۸-۵۵)
۳. استفاده از بشارت و انذار: دعوت دینی پیام فیلسوفانه نیست، بلکه سخنی طبیبانه است. ازاین رو، قرین با امید و هشدار است. فضل الله در کاربرد این روش در شیوه دعوت پیامبران، به این نکته توجه می کند که تخویف و تهدید ایشان (در مورد نزول عذاب و یا دوزخ و ...) ایجاد فشار روانی برای اقناع نبود، بلکه توجه به این واقعیت وجودی انسان است که آدمی در صورتی که از نتایج منفی عمل خویش احساس هراس کند، احساس مسئولیت در او تقویت می شود و بی مبالاتی او کاهش می یابد. حال با این روحیه، وقتی که انسان در معرض هشدارهای پیامبران قرار می گیرد، این اهتمام در او پدید می آید که به فکر فرو رود و بیندیشد. بنابراین نباید شیوه هشدار را مخالف با احترام انسان تلقی کرد، بلکه این روش، شیوه ای است که در عین حرمت به انسانیت، می کوشد که نیروهای ذاتی آدمی را از خفتگی برانگیزاند و به سوی اهداف انسانی سوق دهد. (من وحی القرآن، ۱۰/۱۵۸)
از سوی دیگر، دعوت دینی سرشار از امیدآفرینی و آرزوسازی مثبت است. پیام آور دینی در سخت ترین شرایط اجتماعی و فردی، قفل های ناامیدی را باز می کند و دریچه ای به دنیای بهتر می گشاید. آیه ۱۲۹ اعراف، سخن بنی اسرائیل را چنین نقل می کند:(قَالُوا أُوذِینَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الأرْضِ فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ). فضل الله پاسخ حضرت موسی(ع) را با این عنوان، آغاز و تفسیر می کند: «موسی یزرع الامل فی قلب قومه» (موسی(ع) بذر امید را در دل بنی اسرائیل می کارد). سخن موسی(ع) آکنده از نگاهی امیدوارانه به آینده فراراه است؛ (عسی ربّکم ان یهلک عدوّکم). (همان، /۲۱۸)
۴. رابطه دیالکتیکی معرفت و محبت: معرفت و محبت، رابطه ای متوالی و تودرتو دارند و منطق قرآنی دعوت، از چونان رابطه ای پرده برمی دارد. حضرت ابراهیم(ع) پدر ادیان و دعوت ابراهیمی، با زبان و بیان مهرآلود با پدرخوانده اش سخن می گوید و او را به توحید فرا می خواند (مریم/۴۷-۴۱). فضل الله این دعوت را تبیین نمونه ای الگو از دعوت دینی می شمارد. ابراهیم در سخنان خویش مهری سرشار را ارائه می کند؛ حتی برخورد خشن و تهدیدآمیز مخاطبش، او را از آن مکالمات عاطفی دور نمی کند (همان، ۱۵/۴۹-۴۷). سخن مهرآمیز پیام آوران دینی مخاطبانی پیدا می کند. کسانی که پیام را شنیده اند و باور کرده اند، پیامبران و داعیان دینی، مادرانه به ایشان مهر می ورزند. خداوند فرمود:(وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ)(شعراء/۲۱۵).
فضل الله در توضیح آیه می نویسد:
«این سخن، تکلیف پیامبر و تمامی رهبران و دعوتگران دینی است که مؤمنان را چونان پرنده ای که جوجه هایش را به مهر در زیر بال و پر خویش قرار می دهد، حفاظت و محبّت کند.» (همان، ۱۷/۱۷۱)
بدین گونه محبت و عواطف پیامبران به مخاطبان انسانی، به معرفت و باور ایمانی مؤمنان منتهی می شود و این معرفت و باور، به محبت جدیدی می انجامد؛ محبت ویژه پیامبران به مؤمنان. و از سوی دیگر، محبت مؤمنان به پیام آوران نیز در تداوم این مسیر پدیدار می گردد.
فضل الله تصریح می کند که التزام و باورهای فکری ـ معرفتی، به التزام های عاطفی می انجامد. انسان مؤمن تنها در محدوده معرفت و باور، معتقد نمی ماند، بلکه این معرفت و باور دامنه های عواطف او را درمی نوردد. چه اینکه انسان از «وحدت شخصیت» برخوردار است و حوزه افکار او از ساحت عواطف او مجزا نیست، در نتیجه در او عواطفی هم سنخ و همسان می آفریند. فضل الله به این نکته دقیق نیز توجه می کند که در این مرحله دیگر محبت تنها یک عاطفه نیست، بلکه یک موقف وجودی است. (همان، ۳/۱۶۲)

اصول اخلاقی

پیام دینی در محدوده اصول و مقررات اخلاقی عرضه و ارائه می گردد. برخی از مهم ترین این موازین عبارت اند از:
۱. رعایت جدال احسن: پیش از این اشارت شد که فضل الله، معتقد است که دعوت بایستی هماره سه خصلت را دارا باشد:(ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ)(نحل/۱۲۵).
مراد از «جدال احسن» چیست؟ به نظر می رسد که فضل الله وصف «احسن» را در آیه، صفت وصفی و نه تفضیلی می داند. او اظهار می کند که در جدل و جدال های متعارف، انسان ها به دنبال نقطه های ضعف حریف رو می آورند تا با طرح آن، ضربات پیوسته ای بر او فرود آورند. در این شیوه، انسان مقابل و فکر او احترام ندارد، مهم آن است که روح کبریاورز مناظره کننده ارضا شود و پیروز از معرکه بیرون آید. به طور طبیعی این شیوه از گفت وگو، غیر از مناقشات زبانی و حاشیه روی های بی حاصل، نتیجه و ره آوردی نخواهد داشت.
در نقطه مقابل، در شیوه «جدال احسن»، گفت وگو کننده به دنبال نقطه های ضعف حریف نمی گردد و آن را وسیله ای برای نابودی او و غلبه خویش قرار نمی دهد؛ زیرا دغدغه دعوتگر پیروزی بر حریف نیست، بلکه همت او آن است که با کمک مخاطب، بتواند او را از رسوبات کفر نجات دهد و رفیق راه او گردد. (من وحی القرآن، ۱۳/۳۲۹-۳۲۸؛ اسلوب الدعوه، ۴۶/۴۸)
۲. عدالت و ایثار اخلاقی: احکام اخلاقی دو ساحت دارند: عدالت اخلاقی و ایثار اخلاقی. پاره ای از مفاهیم و احکام اخلاقی در ساحت نخست قرار دارند؛ مفاهیمی چون راستی، امانت داری و ... . اما برخی دیگر از مفاهیم اخلاقی در ساحت اخیرند؛ مفاهیمی چونان: سخاوت، عفو و ... .
از آیات قرآنی چونان برمی آید که پیامبران و دعوتگران دینی، علاوه بر التزام به مفاهیم حوزه عدالت اخلاقی، به مفاهیم وابسته به ساحت ایثار اخلاقی نیز پایبندند. بخش مهمی از رهنمودهای الهی به پیام آوران دین، در حیطه التزام ایشان به هر دو ساحت اخلاقی است. در بخش اخیر، تنها به این آیه شریفه بسنده می شود:(وَلا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَلا السَّیِّئَهُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ)(فصلت/۳۴).
فضل الله در تفسیر آیه می نویسد که ارتباطات اجتماعی انسان به دو گونه ممکن است: ارتباطات بد و ارتباطات خوب. ارتباطات بد، کنش هایی را برمی انگیزاند چونان: کینه، دشمنی، نفرت که با سخنان تند و تیز، یا با نگاه خشمناک و یا دستی تجاوزگر و ... برانگیخته می شوند و در نهایت به قطع ارتباطات می انجامد. اما گونه دیگر از ارتباطات، اسلوب ارتباطی مناسب و پسندیده است که با کارکردی عقلانی می کوشد زمینه های پراکنده اختلاف و نزاع در افکار و موضع گیری ها را به زندگی و فکر واحد سوق دهد. در نتیجه، از سخنان طیّب و پاکیزه، و نگاهی مهربانانه و دستی که دستان دیگران را می فشارد و حرمت می نهند، بهره می جوید. (من وحی القرآن، ۲۰/۱۱۹-۱۱۸)
به نظر می رسد که در این سطح از روابط اجتماعی، رعایت مفاهیم و احکام اخلاقی در ساحت نخست است؛ یعنی حوزه عدالت اخلاقی. اما ادامه آیه فضای دیگری را باز می کند که پیامبران و دعوتگران دینی نه تنها باید از اسلوب نیکوی ارتباطی تبعیت کنند، بلکه باید پاسخ بد را به نیک بدهند؛ (ادفع بالّتی هی أحسن).
فضل الله در تفسیر این قسمت از آیه و ادامه آن، به نکته ای اساسی اشاره می کند که این خصلت (پاسخ بدی به خوبی) به مجاهدت بسیار نیازمند است، چون بسیاری از فشارهای درونی و خارجی، انسان را به واکنشی دیگر فرامی خواند. ازاین رو در ادامه آیه چنین می خوانیم:(وَمَا یُلَقَّاهَا إِلا الَّذِینَ صَبَرُوا وَمَا یُلَقَّاهَا إِلا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ)(فصلت/۳۵).
در این جملات، چونان کرامت اخلاقی تنها و تنها از کسانی ممکن شمرده شده است که اولاً صابر باشند؛ یعنی شکیبایی بر محرومیت ها داشته و تمایلات کینه توزانه و انتقام جویانه نفس را مهار کنند. ثانیاً در فهم، ایمان و انسانیت، از درجه ای والا برخوردار باشند. (همان، /۱۲۰-۱۱۹)
۳. ادب ارتباطی: پیام آور دینی مؤدب است. زبان کلام به فحش و فضیحت نمی گشاید و بر عقده گشایی های خود نام دین و رسالت نمی نهد.
فضل الله در ذیل آیه(إِنَّمَا یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ)(بقره/۱۶۹) به آداب گفت وگو و اهداف رسالت اشارت می کند و می نویسد که یکی از مشکلات برخی از داعیان دینی، آن است که در گفت وگو با دیگران، نه از درونی رسالت مدار، بلکه با روحیه آکنده از عقده های روحی با اطراف مقابل سخن می گویند و در نتیجه، به سبّ و فحش رو می آورند و چونان گمان می کنند که شیوه ای برای طرد باطل است. (همان، ۳/۱۶۸)
فضل الله از آیه(وَلا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ)(انعام/۱۰۸) با عنوان قاعده قرآنی در اسلوب دعوت یاد می کند. او می نویسد که در سال های نخستین بعثت، مسلمانان در فشار مشرکان بودند. گاه مسلمانان در این فشار متراکم، برای تخلیه روحی ـ روانی خویش و یا نکات دیگر، به سبّ خدایان مشرکان می پرداختند. خداوند این عمل را نکوهش می کند و چونان استدلال می آورد که این برخورد نه تنها منفعت ایجابی ندارد و کسی را به سوی ایمان نزدیک نمی کند، بلکه می تواند آنان را در موضع انفعالی قرار دهد و به سبّ خدا و ... بکشاند. بدین گونه، این آیه و توصیه های مشابه، ناظر به آن است که حتّی در شرایط سخت روانی و عاطفی، نباید به فحش و دشنام رو آورد؛ چه اینکه صرفاً یک حالت تشفّی و لذت تخلیه روانی است. اما نه تنها کمک به اهداف دعوت نمی کند، بلکه گرهی بر گره ها نیز می زند و در مسیر ایمان انسان ها، موانع جدید ایجاد می کند. (همان، ۹/۲۶۸-۲۶۶)
***
همان گونه که در آغاز نوشتار گذشت، محورها و نکات یادشده، تنها گوشه ای از نکاتی است که فضل الله در پرتو منطق قرآنی، کوشیده است از آن راه و راهبردی برای دعوتگران دینی بیابد و اسلوب ها و شیوه های مؤثر و ضروری در عرضه پیام الهی را بازیابی و ارائه کند. تفصیل سخن، مجال گسترده تری را برمی طلبد که به فرصتی دیگر موکول می شود.

مقالات مشابه

استناد به رفتار نبوی در تفاسیر اجتهادی معاصر امامیه

نام نشریهتفسیر اهل بیت (ع)

نام نویسندهمهدی مردانی, کاظم قاضی زاد

تحلیل انتقادی استناد به ظواهر قرآنی در تفسیر «من وحی القرآن»

نام نشریهتحقيقات علوم قرآن و حديث

نام نویسندهنهله غروی نائینی, نصرت نیل‌ساز, کاووس روحی برندق, علی صفری

اشاعه نوآوری از دیدگاه قرآن کریم؛ رویکردی نو در بررسی تبلیغ دین

نام نشریهدین و ارتباطات

نام نویسندهسیدحسین شرف‌الدین, اسماعیل صابرکیوج